مقدمه
در سال 2015 در فواصل زمانیِ کوتاهی ، سه فیلم علمی – تخیلی با محوریت هوش مصنوعی روی پردهی سینماها رفتند. دو فیلم آمریکایی او و چپی و فیلم انگلیسی اکس ماشیینا. بسیاری از منتقدها این همزمانی را نشانهای از افزایش نگرانی جمعی بابت سرعت پیشرفتهای تکنولوژیک ونوآوریهایی در عرصه ی هوش مصنوعی میدانند. مخصوصا که او و اکس ماشینا برخلاف جریان رایج فیلمهای علمی - تخیلی، آثاری بودند که از هیج نظری در گروه فیلمهای جریان اصلی نمیگنجیدند؛ دو فیلم کم خرج در لوکیشنهایی محدود با تمرکز بر تمهایی چالش انگیز و قابل تأمل که در دل خود هشداری نسبت به آیندهای که در انتظار بشریت است، داشتند. او که پس از ظهور پدیدهی سیری» در محصولات کمپانی اپل ساخته شد، برای مخاطب قابل لمس و درک پذیرتر بود. اما اکس ماشینا دربارهی پیشرفتهایی بود که در زمینه ی رباتیک اتفاق افتاده و اگرچه واکنشهایی جدی از طرف بسیاری از دانشمندان این عرصه در پی داشته، وما مورد توجه سینما دوستان غیرمتخصص قرار نگرفته است. در شرایطی که سابقه ی ساخت فیلمهای علمی-تخیلی با حضور ربات هایی با شکلهای مختلف - گاه در جسمی شبه انسانی و گاه چشمی نظارهگر و ساکن - که اغلب تهدیدی برای بقای انسان ها هستند به دهههای ابتدایی تاریخ سینما برمیگردد، کمتر فیلمی میتوان یافت که مثل اکس ماشینا تمرکز خود را بر مسائل فلسفی حول هوش مصنوعی» گذاشته باشد، این که انسان بودن به چه معناست؟ چه چیزی باعت تمایز میان انسان و ماشین می شود؟ و اگر رباتی ساخته شود که قابلیت درک احساسات مختلف (مثل عشق، تعجب، ترسی، نگرانی) را داشته باشد، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ از این نگاه شاید بتوان مهمترین ویژگی اکس ماشینا را این دانست که یذیرفته است هوش مصنوعی بالاخره از حیطهی علمی-تخیلی خیلی خارج شده و وارد زندگی روزمره شده است. نگاهی واقعی که فیلم را هیجان انگیز، هراسآور و به یادماندنی کرده است.
ادامه مطلبتحلیل سایتِ « رنگی رنگی»/ مطالعات فضای مجازی
فیلم ,اکس ,ماشینا ,علمی ,تخیلی ,فیلمهای ,اکس ماشینا ,هوش مصنوعی ,که در ,بسیاری از ,دو فیلم
درباره این سایت